دلم گرفت از این روزا
از این روزای بی نشون
از این همه دربدری
از گردش چرخ زمون
دلم گــــــرفت از آدما
ازآدمــــای مــــهربون
از اون مترســکهای پست
از هم دلای هـــم زبــــون
تو هم که بی صدا شدی آهای خدای مهربون
آهای خدای عاشقا تویی فقط دل خــــوشیمون
آره دلم خیلی پره از غمــهای رنگاووارنگ
ازجمله دوست دارم دروغهای خیلی قشنگ
دلم گرفت از این روزا
از آدمــــــــای مهربون
از تو که با ما نبودی
از اون خدای آســـمون
از اون خدای آسمون از اون خـــــــــــدای آسمون. . .
حتما اتفاق افتاده در چت روم کلمه ای عنوان شود که شما مفهوم آنرا نمی دانید همه آنها را یکجا ببینید
به فکر تو هستم : Thinking Of You TOY
تا دفعه بعد : Till Next Time TNT
بعدا می بینمت : See You Later SYL8TR
به زودی می بینمت : See You Soon
تا آنجایی که من می دانم : Az Far As I Know AFAIK
به زودی : As Soon As Possible ASAP
بوسه روی لبها زدن : Kiss on Lips KOL
زود جواب نامه را بده : Write Back Soon WBS
جواب نامه را نده : Don't Write Back DWB
برای مدت طولانی بی خبر بودن : Long Time No See LTNS
الان بر میگردم : Be Right Back BRB
زود بر میگردم : Be Back Soon BBS
بعدا بر می گردم : Be Back Later BBL
بعدا به تو می گویم : Talk To You Later TTYL
از دیدن تو خوشحال شدم : Glad To See You GTSY
از دیدن تو خوشحال شدم : Nice To See You Nice 2 C U
دور از صفحه کلید : Away From Keyboard AFK
فعلا خداحافظ : Ta Ta For Now TTFN
بسه زدن و بغل کردن : Hug and Kiss H K
چت را ترک کرده : has left the chat poof
از طرف دیگر : On The Other Hand OTOH
پیغام الکترونیکی : Email Message EMSG
برای همیشه دوستت دارم : Love You Foreve LYF
جهت اطلاع تو : For Your Information FYI
به بیان دیگر : In Othere Word IOW
خنده شدید شیطانی : Big Evil Grin BEG
خندیدن با صدای بلند : Laugh Out Loud LOL
از خنده رو زمین غلط زدن : Rolling on Floor Laughing ROFL
از خنده رو زمین غلط زدن : Rolls on The Floor Laughing ROTFL
پیغام خصوصی : Private Message PM
بوسه بر گونه : Kiss on Cheek KOC
شاگرد از استادش پرسید: عشق چیست؟
استاد در جواب گفت:به گندم زار برو و پر خوشه ترین شاخه را بیاور.
اما هنگام عبور از گندم زار به یاد داشته باش که نمی توانی به عقب برگردی تا خوشه ای
بچینی.
شاگرد به گندم زار رفت و پس از مدتی طولانی برگشت.
استاد پرسید: چه اوردی؟
و شاگرد با حسرت جواب داد: هیچ!
هر چه جلوتر میرفتم خوشه های پر پشت تری می دیدم و به امید پیدا کردن
پر پشت ترین تا انتهای گندم زار رفتم.
استاد گفت: عشق یعنی همین!
شاگرد پرسید: پس ازدواج چیست؟
استاد گفت: به جنگل برو و بلند ترین درخت را بیاور.
اما به خاطر داشته باش که باز هم نمی تونی به عقب برگردی!!
شاگرد رفت و پس از مدت کوتاهی با درختی برگشت.
استاد از او ماجرا را پرسید و شاگرد در جواب گفت:
به جنگل رفتم و اولین درخت بلندی را که دیدم انتخاب کردم.
به سبب انکه ترسیدم اگر جلو بروم باز هم دست خالی برگردم.
استاد گفت: ازدواج یعنی همین!